12/17/10

 Vulgar





خیلی وقت است برف که هیچ ، باران هم نمی بارد ... آسمان در برابر چه چیز مقاومت می کند ؟ من ، تو ، کی ؟
بیانِ احساس مبتذل شده ؟ ... ما مبتذل هستیم ؟ ... آسمان مبتذل است ؟
وقتی همه جا خشک شود و دیگر  هیچ کس حوصله ی پس دادن حتی قطره ای نم از روزنه هاش رو نداشته باشه ، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
خوب معلومه چی می شه ... همه چیز خشک و مبتذل ... این هم جواب .
 ما که عارفی را تجربه نکردیم تا بتوانیم از بیابان و ستاره ها لذت ببریم . یک نفر می گفت : معلومه در تاریکیه بیابون فقط ستاره رو می بینی . ستاره با نورش تو رو سر جات خشک می کنه ( نمی دانم منظورش از خشک شدن چیست ، زیبایی ستاره یا اشعه ی غیر قابل دیدی که بر فیزیک بدن تاثیر گذار است ؟) و دیگر هیچ نمی گویی و فکر نمی کنی جز ... جز اینکه زبونت سنگین می شه و کلمات درشت از هر نوعش به زبون میاری .
پس خشکی  آماده شدن هم هست اما نه از نوع بیابانی البته از نوع شهری .
بعد از خشکی ای که اهالیه شهر ممکن است کمی احساسش کنند ، آتش هست ... البته آتش می تونه هم کلمه ی درشت و هم غیر درشت باشه ... برای اهالیه زیادی ، آتش همبسته است با فرایند پخت غذای روزمره  و روشن کردن سیگار و گاهی هم جرقه زدن های تصادفیه بعضی اشیا ... اهالیه دیگر هم هستند که روشن کردن شمع از ضروریات زندگی روزمره شان شده  البته آماری در دست ندارم فقط یک مثال بود چون به یاد شعله ی شمع هم افتادم .
آتش روشن می شود . بعضی از اهالی خبرش را  می شنوند  و واکنش هایی نشان می دهند . آیا از آدمی که مدت طولانی نمی از خودش پس نداده انتظاری برای خاموش کردن آتش می شود داشت ؟ بله ، خیر . نمی دانم . 
حالا اگر آتش خاموش شود باز هم آتش ، آتشی بوده که خاموش شده ؟ ... ....
به کدام یک از این مبتذل ها می توانید پاسخ بدهید ؟ هیچ کدام . همه . مبتذل است .



2 comments:

اتوسا said...

شهر من.

foxland said...

سلام
لازم نمیبینم که حتما چیزی بگم که ادعا کنه من رابطه ی ویژه ای با متن تو برقرار کردم . در مجموعه های خیلی متنوعی می شه صحبت را ادامه داد ولی من متن خودت را تحویل خودم می دم : جز اینکه زبونت سنگین می شه و کلمات درشت از هر نوعش به زبون میاری .