1/13/11

 پرتره ، دوست داری !

  فقط یک امتحان کوچیک مشکلی به وجود نمیاره ، شاید هیچ مشکلی !
عکس جایز است  .
 دیروز به قصد خرید مِتر خیاطی  به چهارراه نزدیک خانه ش رفت . فروشنده همانطور که برای برداشتن مِتر از پایین ترین قفسه ی فلزی مغازه تلاش می کرد همزمان چایش را با اشتها هورت می کشید ...
امروز صبح تلفن کرد و گفت : بهتر نیست چای را عوض کنیم ؟
من : ها ؟
او : اصلا چای نخوریم ، به چای فکر نکنیم ...
من : خوب ؟
او : خسته نیستی ! چقدر فکرتو درگیر خودش می کنه ؟
من :  چای ! ... من که کم می خورم ...
او : ولی من زیاد می خورم ... همیشه !
من : آره ، می دونم از اون مدل هایی هم هستی که کتری و قوریت همیشه با حرارت ملایم قل می زنه  ...
او : باشه ، خوب به نظر تو این بده ؟
من : نه ، چای خاصیت هم داره ... می تونم معروف ترین خاصیت رو هم بگم ...
او : اما من می ترسم ادامه بدهم ... فقط به اون و گرماش فکر کردن خیلی خطرناکه ... جای چای چه چیز دیگه ای می تونم داشته باشم ؟
من : نه بابا اونقدرها هم خطرناک نیست البته من هم میونه ای باهاش ندارم اما می تونی به جاش چیزی هم نخوری ...
او : نه ، نمی تونم ...
من : ... راستی متر خریدی ؟
او : بالاخره طولش رو اندازه گرفتم ... حدود دو متر و بیست و پنج ....
من :خوب ، پس ... شنبه منتظرم ، آماده ی آماده !



1 comment:

پرسه زن ولگرد said...

ماتریس های خوردن حرفه ای و جذاب اند